آنان که ایمان آوردند و از وطن خود مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد نمودند ، آنان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند که خدا بر آنها بخشاینده و مهربان است.
در اولین روز از ماه آخر تابستان سال ۱۳۴۲ نوزادی شیرین و زیبا در یک خانواده مذهبی در شهر طبس دیده به جهان گشود که تولدش روحی تازه به آن خانواده دمید شوروشوق تولد حسین تمام اهل خانه و فامیل را پرکرده بود ولی دیری نگذشت که پس از ۵ سال از تولد این نوزاد غم واندوه سراسر خانه رافرا گرفت و چرخ روزگار داغ یتیمی را بر دلش گذاشت ولی پرورش او در دامان مادری که عاشق اهل بیت عصمت وطهارت واز دلسوختگان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بود اورا جوانی پرکار وعاشق قرآن واسلام تربیت نمود علاقه عجیبی به کودکان داشت همیشه آنان رادرآغوش می کشید ونوازش می کرد تمام فامیل اورا به نیکی یادمی کردند چراکه در صله رحم وسرکشی از آنان همت داشت . دوران تحصیلات را تا سوم متوسطه باموفقیت پشت سرگذاشت درسال ۶۱ بود که به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد وبا افتخار خودرا معرفی و به عشق خدمت درنظام مقدس جمهوری اسلامی ایران لباس سربازی به تن کرد و ازطریق ارتش به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد مدت ۱۱ ماه را در جبهه سومار مشغول نبرد با دشمنان اسلام بود، درآخرین وداع به برادرش گفته بود که من برنمی گردم ، گویا خودنیز فهمیده بود که شهید خواهدشد تا این که عاقبت در تاریخ ۴/۶/۶۲ در همان منطقه بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن به فیض شهادت نائل آمد.و روح بلندش به سوی معبودش پرکشید . گرچه از شهید وصیت نامه رسمی موجود نمی باشد ولی در مکاتبات ونامه نگاری هایش مطالبی را می نوشت که هرکدام خود وصیت نامه ایست . دریکی ازنامه هایش نوشته بود: مادر عزیزم امیدوارم که بتوانم با تقدیم خون ناچیز وجسم ضعیف خود به اسلام وامام عزیزمان رضایت خداوشمارا فراهم کنم وازشما می خواهم که صبور باشید و افتخار کنید که فرزند کوچکتان را فدای اسلام کرده اید و از شما می خواهم که بعداز شهادت من گریه نکنید مادرجان به برادران و خواهرانم و دوستانم بگویید که راه مرا ادامه دهند و امام را فراموش نکنند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
دبیرخانه سومین کنگره سرداران و 221 شهید شهرستان طبس